به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، در متن این یادداشت آمده است:
«فَإِنَّ خَيْرَ اَلْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لاَ يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ» (نهج البلاغه: نامه 31)
تعبیر "يَسْئَلُونَكَ" پانزده بار در قرآن کریم بکار رفته است. این پرسشها نوعا، همان پرسشهای پیرامونی جامعه بود که یا توسط خود مسلمانان از پیامبر (ص) پرسیده میشد و یا توسط یهودیان و مسیحیان جهت به چالش کشیدن صدق نبوت و مواردی از این دست، مطرح میگردید.
یکی از نکات جالب در پاسخ گویی قرآن کریم به این پرسشها نوعا، آموزش پرسشگری و جهت دهی به پرسشهاست که در ادبیات به آن "اسلوب الحکیم" نیز گفته میشود. بدین شکل، پرسشگر به دنبال بُعد و یا جهتی از جهات مورد سوال و پاسخ در خور آن است که ممکن است اساسا نیاز وی نباشد و دانستن یا ندانستن آن یا برای وی مفید نیست یا در اولویتِ دانستن نیست یا پرسش کننده، ظرفیت پاسخ و فهم مسأله را ندارد لذا پاسخ دهندهی حکیم که نمیخواهد به آن جهتِ از سوال پاسخ دهد، روند پرسش را تصحیح میکند و ذهن مخاطب را به جهات یا جهات دیگری از مسأله سوق و پاسخی در خور ارائه می دهد و به وی میآموزد که اینگونه سوال کنی بهتر است و از این زاویه به مسأله بیاندیشی مهم تر و سودمند تر و ضروری تر است.
به عنوان مثال در آیه 215 بقره (يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ )، مردم از پیامبراسلام (ص) سوال می کنند که چه چیزهایی مناسب و در خور انفاق است؟ چه نوع اموالی را ببخشند و انفاق کنند بهتر است؟
خداوند حکیم در پاسخ میفرماید هر نوع مال سودمند و مفید و خیر و نیکی را که انفاق میکنید به پدر و مادر، نزدیکان، یتیم ها، بینوایان و در راه مانده گان انفاق کنید.
در واقع خداوند ضمن اشارهی ظریفی به جنس و نوع مال-من خیر- به مخاطبان و مسلمانان آموزش میدهد که مسأله مهمتری از نوع و جنس اموال انفاقِ شده، وجود دارد که شما از آن غافل هستید و آن شیوهی مصرف و جامعهی هدف است. مهمتر این است که مصرف کنندگان واقعی انفاق را شناسایی کنید تا نوع و جنس اموال. زیرا نوع مال، عقلا هم معلوم است که بدیهی است هرچه مالِ بهتر و نیکوتری باشد بهتر و پسندیده تر است. اما شما در تعیین و کشف مصرف کنندگان واقعیِ انفاق دچار تردید و اشکال هستید پس پرسشتان را تصحیح کنید. و از مصرف کنندگان و جامعه ی هدف سوال کنید.
به عبارت دیگر خداوند علیم به آنان گوش زد میکند شما بایسته است بیشتر دغدغه موارد مصرف انفاق و کاربران و صنف و طبقهی مورد هدف انفاق را داشته باشید تا اینکه چه کالاها و اموالی را انفاق کنید چه بسا اموال فراوان و زیبا و گرانقدر و قیمتی را انفاق کنید ولی به دست افراد واجد شرایط و واجب النفقه و نیازمندان واقعی نرسد پس ای مسلمانان! جهت و سمت و سوی پرسشگری خود را تغییر دهید.
حال غرض از طرح چنین مواردی این است که یادآوری شود یکی از مهمترین مشکلات جامعه جهانی و در ایران اسلامی، بحث شناخت و عدم شناخت درست و واقعی مسئله های پیرامون است. متأسفانه نظام آموزشی ما کمتر، مسأله محوری و مسأله شناختی را آموزش می دهد بر این اساس یا مسائل، خوب تبیین و شناخته نمی شود و یا ارزش گذاری و اولویت بندی نمی گردد
لذا در حل برخی از مسائل در حوزه های متعدد فکری، علمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفتاری، در می مانیم.
چه بسیار موضوعات و مسائلی مهم و مهم هستند که از آنها غافلیم و چه بسیار علوم و آموزه هایی را ما به عنوان دغدغه و چالش به آنها می پردازیم که اساسا یا مسأله و مشکل ما نیست یا در اولویت قرار ندارد.
در دانشگاههای ما چه بسیار کتب و آراء و موضوعاتی تدریس و تحقیق می شود که اساسا اگر خوانده نشود مشکلی بوجود نمی آید و اگر هم دانسته شود مشکلی را حل نمی کند فقط زمان و منابع متعدد مادی و معنوی را بیهوده، هدر م دهد.
در این میان یکی از مهمترین حوزههایی که بایسته است به مسأله شناسی، آموزش مهارت پرسش گری و الویت بندی مسائل بر اساس ضرورتها و نیازها و ارزشها، بپردازد، دانشگاهها و آموزش و پرورش و کلا نظام آموزشی است. به نظر میرسد نوعا محتوای کتب آموزشی صرف نظر از علوم تخصصی، از یک سو، شیوههای تدریس در سطوح مختلف قبل از ابتدایی تا تحصیلات تکمیلی از سوی دیگر، به حد مطلوب و آنگونه در خور و شایسته است، فراگیران و دانش پژوهان را، نه مسأله شناس می پرورند و نه پرسشگر.
نمونههای متعددی را میتوان یادآوری کرد. مانند روش امتحان محور و طرح سوال از سوی معلمان و استادان و آموزگاران بجای طرح سوال از سوی فراگیران و نیز روش نادرست تصحیح پاسخ. مگر نه این است پاسخهای خواسته شده در امتحانات نظام کنونی آموزشی ما، باید همان چیزی باشد که در قالب و چارچوب کتاب و همان باشد که در کلاس بر اساس فهم استاد و معلم تدریس شده؟
مگرغیر از این است که دانش آموزان و دانشجوایان و کلا فراگیران باید همان جوابی را بدهند که دیگری و دیگران فهمیدهاند و در همان کتاب خاص تدریس شده و با فهم و استنباط استاد مطابقت داشته باشد؟
مگر نه این است هنوز در یایان ترم چشم دانشجویان به حذفیات کتاب و نمونه سوالات و شیوه ی امتحان، نگران است؟ و چهره ی امتحان از داعش هم خشن تر رخ می نماید. این شیوه چگونه پرسشگر می پروراند و مسائل جدید کشف میکند و پاسخهای نو به نو می آفریند؟ فراموش نکنیم اندیشه، قفس بردار و محدود نیست می توان به ازای هر پرسش، به اندازه انسانها و لحظات، پاسخ دریافت کرد.
وقتی دیگران به عنوان مؤلف و معلم و استاد، مسائلی را طراحی نموده و برای آنها هم راه حلهایی ارائه می دهند چه جایی برای اندیشیدن و و طرح مسائل جدید میماند؟ کتب و مؤلفین و روشهای و معلمان و اساتید و نظام آموزشی بجای طرح سؤال و مسأله و پاسخ و حلّ آن و در خواست از فراگیران برای نگارش پاسخهای حفظی و قالب بندی شده، بهتر و بایسته است که پرسشگری و مسئله شناسی و شیوه های طرح سوال را بیاموزند. بهتر است دانش آموز و دانشجو، بجای معلمان و استادان، سوال طرح کند و خود به دنبال پاسخ باشند و استادان و معلمان در روش و در شیوه ی اندیشیدن کمک کنند.
شایسته نیست ذهن را محدود به مسائل کلیشه ای و نشان شده کنند چه بسا بسیار بسیار مسائل مهمتر و مورد نیاز تری وجود دارد که ما از آنها غافلیم پس بیاییم نظام آموزشی را با مسأله شناسی و پرسشگری و نیاز محوری بیشتر و بیشتر در بیامیزیم و بیاییم ذهنها را آزاد بگذاریم تا خود بیندیشند و در شیوه اندیشیدن با هم به تعامل بپردازیم.
بیاییم اولویت بندی را خود بیاموزیم و به دیگران بیاموزیم و باور کنیم بسیاری از واحدهای درسی که در دانشگاهها در رشتههای مختلف به همین شیوههای سنتی با ساختاری جزوه و کتاب محور تدریس می شود، جز هدر دادن زمان و تلف و اتلاف منابع مادی و معنوی ثمری دیگر ببار نمینشیند.اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ... مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ " در این دعای مبارک فرمودهاند: خدایا به تو پناه می برم از علم بی سود و غیر نافع یعنی علمی که مسأله ای ندارد یا مسأله ای را حل نمی کند یا مسأله ای را حل می کند ولی در اولویت نیست، نفرموده: از علم زیانبار بلکه فرمود از علم غیر نافع یعنی همین که نفع نداشته باشد شایستهی یادگیری نیست. «فَإِنَّ خَيْرَ اَلْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لاَ يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ» (نهج البلاغه: نامه 31). پس مانایی، در سودمندی برای مردمان و جامعه ی پیرامون است(أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ).
«أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» (الرعد : 17)
انتهای پیام/